کوچیک شدن

ساخت وبلاگ
آشنایی با دنیای مجازی برای من از وبلاگ شروع شد. اسم اولین وبلاگم "ستاره ی من" بود. وقتی ساختمش،فکر کنم 13 ساله بودم. یعنی چیزی حدود 5 سال پیش. بعد از آن چندین و چند وبلاگ دیگر ساختم تا الان که اینجایم. امروز بعد از مدت ها سری زدم به وبلاگم و دیدم آن جعبه ی آمار سمت چپ، عمر وبلاگ را 999 روز زده. یک لحظه تمام آن سال هایی که تو وبلاگ نویسی گذرانده بودم آمد جلوی کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

از اون جایی که 40-50 تا کتاب نخونده تو کتابخونه ام دارم، به خودم قول دادم تا وقتی حداقل نصفشون رو نخونده ام، هیچ کتاب جدیدی نخرم. البته واقعا نمی دونم چقدر میتونم روی قولم بمونم ولی تا الان که تونسته ام. بعد از تموم کردن «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت»، دنبال کتاب جدیدی برای خوندن تو کتابخونه ام میگشتم که چشمم افتاد به «مفید در برابر باد شمالی». کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

آیتم هایی که یک روز خوب نیاز به داشتنش دارد چیست؟ الان برایتان از امروزم میگویم تا بدانید! ساعت 8 صبح، آلارم گوشی به صدا درمی آید. خب قاعدتا خاموشش می کنم و به بقیه ی خواب شیرین صبحگاهی ام میرسم! اصلا فلسفه ی اینکه پنجشنبه ها کلاس برنداشته ام همین است که تا 11 صبح بخوابم و تلافی روز های قبلش را دربیاورم.(امیدوارم به رویم نیاورید که سه شنبه هم تعطیل رسمی بوده کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

میخواستم که فراموشش کنم. باید فراموشش میکردم. اما دقیقا از همان روز نامِ تمام کوچه و خیابان ها، تمام مغازه ها، رستوران ها، نویسنده کتاب های دانشگاه، هم نامِ او شد. هر کجا سر می گرداندم، او بود. و من آواره ای در کوچه و خیابان هایی به نامِ او.آخرین بار وقتی که تصمیم گرفتم چشمم را به تمام نام های اطرافم ببندم، رهگذری تلفن به دست نامِ او را گفت،با یک «جان» کنارش کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

هر از گاهی که پیام های قشنگ میبینم، تازه یادم می آید حرف های خوب، هر چند کوتاه چقدر می تواند حال و هوای آدم را عوض کند...

+ کامنتِ معلم ادبیاتِ دبیرستانم زیرِ پست اینستاگرامم که در مورد جشن امضای سفرنامه ی منصور ضابطیان بود.

کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

نوشته های سال قبلم پر است از تشویق و ترس از آینده. از کنکور و مهم تر از آن، انتخاب رشته. حالا که اینجا نشسته ام و تایپ می کنم، دانشجوی ترم دوم هستم و می خواهم از الانم بگویم. از اینکه چه احساسی به رشته و آینده ام دارم و مردم درباره ی آن چه فکر می کنند و چه می گویند. ایده ی نوشتن درباره ی این موضوع وقتی به ذهنم آمد که در مقدمه ی کتاب چای نعنا به این جمله برخو کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

دختر:    به نظر تو، من اشتباه نکردم؟ استاد:     نصف قرارت مونده...به همین زودی جا زدی؟ دختر:    نه.جا نزدم.اول فکر کردم نکنه اتفاقی براش افتاده،بعد گفتم شاید خبر بده...ولی حالا،به نظرم ایراد از منه...گدایی همه جورش بَده،گدایی عشق که از همه ش بدتره...وقتی فکر می کنم، می بینم به همه چی پشت پا زدم و زندگی مو گذاشتم سر یه قراری که...تو میگی من سبک شدم؟ استاد:  کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26

همیشه روزهای پایانی سال، سه کار انجام می دهم که خیلی لذت دارد! یک جمع بندی از سالی که گذشت می نویسم. کلا دو بار در سال جمع بندی مینویسم. یکی روز تولدم و دیگری اواخر سال. جمع بندی روزِ تولدم بیشتر به خودم و تغییرات شخصیتی ام مربوط است ولی جمع بندی آخر سال درباره ی اتفاقاتی ست که روی زندگی ام تأثیر گذاشتند و باعث می شود یک دور کل سال را مرور کنم و گاها سری به کوچیک شدن...
ما را در سایت کوچیک شدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dokhtarakeshahrivari2 بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:26